کد مطلب:154134 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

بی شرمی یزید
یزید در زمان معاویه به عنوان امیر حاج به حج رفت، در مراجعت به مدینه برگشت، و در آن جا بساط شراب بگسترانید در این حال امام حسین علیه السلام و عبدالله بن عباس خواستند بر او وارد شوند یزید گفت: وارد شوند، او را گفتند: ابن عباس بوی شراب می فهمد. گفت: حسین را اجازه دهید و ابن عباس را اجازه ندهید!

حسین علیه السلام كه وارد شد بوی شراب را همراه بوی عطریات فراوان دریافت. حضرت فرمود: چه عطر خوبی، این عطر چیست؟ یزید گفت: این عطری است كه در شام تهیه می شود.

آن گاه كاسه شراب طلبید و خود آشامید، كاسه دیگر طلبید، چون حاضر كردند به امام حسین علیه السلام حواله كرد!!


حضرت فرمود: علیك شرابك ایها المرء. شرابت مال خودت ای شخص یزید اشعاری با این مضامین خواند:

ای رفیق، عجب است كه ترا دعوت به شراب می كنیم و تو اجابت نمی كنی و به زنان جوان و شهوات و شادی و شرابی كه بزرگان عرب بر آن نشسته اند دلت را تر و تازه می كند.

امام علیه السلام برخاست و فرمود: بلكه دل ترا تر و تازه می سازد ای پسر معاویه [1] .

این عمل یزید نشان می دهد كه آن قدر شراب خورده كه عقلش را از دست داده بود وگرنه با توجه به مذاكرات او با نمایش قبل از حضور امام این رفتار تناسب ندارد.

خلاصه زشتی های یزید و اعمال ناشایست او به قدری است كه زبان از بیان و قلم از تحریر آن قاصر و ناتوان است، تاریخ ننگین زندگی كوتاه یزید بشریت را به شرمندگی و سرافكندگی وامی دارد.

رفتار معاویه پسر یزید كه پس از مرگ پدرش او را به خلافت برگزیدند، و استعفایش، واكنش رفتار یزید است، او اندیشید پدرش آبروی خلافت را برده و چنین خلافتی باعث شرمساری هر انسان عاقل است، وگرنه در تاریخ سابقه ندارد كه كسی از حكومت روی گردان باشد. فعلیه لعنة الله و الملائكة و الناس اجمعین.



[1] كامل ابن اثير ج 4/ ص 127.